از تاریکی به نور
آیا هیچوقت در تاریکی کامل راه رفته اید که هیچ چیز دیده نمیشود و امکان جابجا شدن نیست ؟ مسلماً ممکن نیست که به راه رفتن ادامه داد زیرا امکان افتادن هست گر چه میدانیم که راهی جلوی پای مان هست.
شخص کوری را در نظر بگیریم که دنیا برای او تاریکی محض است آیا او میتواند در مسابقه راه پیمایی شرکت کند؟ مسلما جواب این سوال منفی است زیرا چراغ بدن او خاموش است.
من یک شخص ایرانی نژاد هستم در یک خانواده مسلمان بدنیا آمدم و به غلط به من اسم مسلمان زاده داده اند ایرانی هیچوقت مسلمان زاده نبوده است. در سال ۶۴۲ بعد از میلاد مسیح اعراب بیابان گرد به فرماندهی عمر به ایران حمله کردند و بعد از کشتن هزاران ایرانی و تجاوز بی حد به ناموس ایران در سال۶۵۰ بعد از میلاد تمامی ایران زیر کنترل اعراب افتاد و در قرن پانزدهم شاه عباس صفوی مذهب شیعه را رواج داد.
به عنوان یک ایرانی مسلمان من قرآن را بخوبی خوانده و زبان عربی را یاد گرفتم تا هموطنانم را به راه راست هدایت کنم. زیرا میدانستم که ما گمراه هستیم و در تاریکی زندگی میکنیم. و این را از اعراب بی تنبان ار طریق قرآن یاد گرفتم
در سوره حمد که ریشه اش به قبل از اسلام برمیگردد قرآن میگوید: ( اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ) «ما را به راه راست هدایت فرما.»
اگر اسلام دین رستگاری است چرا دنبال راه راست میگردد؟ اگر اسلام چاره ای برای رفع گناه انسان دارد چرا امید بیهوده به پیروانش میدهد که اگر کار خوب بکنند شاید الله به آنها رحم کند ؟.. اگر اسلام دین آخر است چرا مردم را تشویق میکند که جانشان را فدا کنند تا وارد بهشت گردند ؟ راستی چرا کلید بهشت دست اعراب بیابان گرد است ؟ دین اول خدا کدام است که اسلام دین آخرش باشد؟
ولی من چاره ای نداشتم و سعی خود را میکردم که راه راست را پیدا کنم. قرآن را از اول تا آخر خواندم. احادیث را مطالعه کردم و تازه متوجه شدم که داستانهای قران به همدیگر ربطی ندارند بلکه از کتابهای ادیان دیگر رونوشت شده است. در آینده نزدیک شما را از جزییات آن خبر خواهم داد. مثلا سوره بقره (گاو) بزرگترین سوره قرآن از کتاب عهد قدیم موسی رونوشت شده است و در آن قوم یهود را شدیداً سرزنش میکند. قرآن میگوید که صرفاً به اعراب نازل شده است پس چرا به یهود حمله میکند
من به عنوان یک مسلمان کور که در تاریکی محض بودم همیشه دعا میکردم که خدا چشمانم را باز کند تا بتوانم راه راست را پیدا کنم. کتابهای یهود را مطالعه کردم و در آنها اشاره های زیادی به مسیح موعود شده است. پس کتابهای مربوط به مسیح را خواندم و آنها را بر طبق دانشی که از قرآن داشتم بررسی کرده و بر ضد کتابهای یهودی و مسیحی مقاله مینوشتم. ولی سوالات بی جواب زیادی در باره اسلام داشتم.
خدای واقعی نه کر است نه کور و همیشه دعای خدا جویان را جواب میدهد. از آنجا که زیاد مطالعه میکردم و میخواستم خدا را از نزدیک بشناسم تصمیم گرفتم که به شغل قضاوت اسلام بپردازم. پس مطالعه کرده و از امتحانات اولیه قبول شدم و میخواستم وقتی قاضی شدم به قوم یهود و مسیحیت فرصت آخر را داده و آنها به اسلام دعوت کنم.
روز موعود رسید و من آماده شدم که خانه را ترک کرده و به تحصیلات خود ادامه دهم. در یک انبار بزرگ بودم که صدایی به گوشم رسید و آن این بود. « بیا بسوی من». بار اول اعتنایی به آن نکردم ولی بار دوم وقتی صدا را شنیدم زانوهایم لرزید و بدون دلیل گریه میکردم. پس شروع به تحقیقات کردم و دریافتم که جمله « بیا بسوی من» کلمات عیسی مسیح بود. که در انجیل متی باب ۱۱ آیه ۲۸ میگوید: بیایید نزد من ای تمامی زحمتکشان و گرانباران و من شما را آرامی خواهم بخشید.
برایم عجیب بود که کتابی که من از آن انتقاد کرده بودم با قلب من صحبت کرد و به من آرامش داد. من بی پدر بودم و خدای خالق از طریق عیسی خداوند پدر من شد و گناهان مرا بخشید و دو روز بعد من به عیسی مسیح به عنوان نجات دهنده خود ایمان آوردم. زیرا او پیامبر نبود بلکه خود پیام بود پیام از جانب آفریده گار که او انسان را آنقدر دوست داشت که فرزند یگانه اش را داد تا هر که به او و عمل او بر بالای صلیب و قیام او از مردگان ایمان آورد گناهانش بخشیده شده و زندگی جاودانه خواهد یافت. انسان گناهکار نمی توانست مزد گناهش را که مرگ است بدهد و زنده بماند ولی عیسی مسیح به جای انسان و برای گناهان انسان مرد و مزد گناه را پرداخت و روز سوم از مردگان قیام کرد.
خواننده عزیز اگر شما هم در تاریکی هستید می توانید به عیسی خداوند ایمان آورده و به او اعتماد کنید و او گناهان شما را خواهد بخشید و به شما آرامش خواهد داد.
لطفا بعد از خواندن مقاله سوالها و نظریه های خود را به ما ارسال دارید تا بدانیم که منظور اصلی مقاله به درستی اظهار شده است. ما سعی خواهیم کرد تا به سوالهای شما در اسرع وقت پاسخ دهیم.